توی عکس یه آخر هفته ی دو نفره دیده میشد، دوتا خرمالو، دوتا موز، دوتا خوشه انگور ، دوتا کروسان، شش تا شکلات، چهار تا بیسکوییت، دوتا لیوان چای، یه کاسه تخمه و چندشاخه گل رز که زینت داده بود به این آخرهفته.
دلم خواست، این حال خوش دو نفره بودن رو دلم خواست. 
یارم کجایی؟ کجا قراره ببینمت؟ با یه اتفاقِ جالب باهات روبرو میشم و منو یه دختر عاقل میبینی که عاشقش میشی یا قراره با کله شقی هام منو ببینی و عاشق همینی که هستم بشی؟ کسی قراره بهت معرفیم کنه؟ با دیدن کدوم عکسم قراره دل به من ببازی؟ 
کجایی؟ نمیدونم سرمایی هستی یا نه ولی من بافتنی یاد گرفتم تا نذارم هوای سرد اذیتت کنه، نمیدونم اهل فیلم هستی یا نه ولی مجبوری وقتی سرمو رو پاهات گذاشتم و نمیذارم از جات ت بخوری با من فیلم ببینی، نمیدونم اهل سفری یا نه ولی بدون من هنوز گواهینامه نگرفتم احتمالا خودت باید یادم بدی و بذاری برونم و ببرمت جاهای بکر و بگی خوب شد از شهر زدیم بیرون، نمیدونم چقدر از غذاهام خوشت میاد و به روم میاری ایراد هاشو یا نه ولی بدون من همیشه موقع آشپزی نمک یادم میره اصلا میذارم پای اینکه برای سلامتیت ضرر داره توام بگو من نمک نمیخورم باشه؟ از سختی های زندگی به عنوان خانم خونه چیزی نمیدونم مطمئنا توام به عنوان آقای خونه نمیدونی چقدر یه زندگی ممکنه سخت باشه ولی وقتی پشت همدیگه باشیم قد میکشه نهال زندگیمون و میشه یه درخت ریشه دار و محکم که با هر بادی از جا کنده نمیشه.

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها